در عوض، بهجای، بهجای اینکه
We should focus on quality rather than quantity.
ما باید بهجای کمیت، روی کیفیت تمرکز کنیم.
She prefers to read fiction rather than non-fiction.
او ترجیح میدهد بهجای داستانهای غیرتخیلی، داستانهای تخیلی بخواند.
She chose to study math rather than history.
او ترجیح داد در عوض تاریخ، ریاضی بخواند.
نه، نه اینکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I would like to travel by train rather than by bus.
دوست دارم با قطار سفر کنم؛ نه اتوبوس.
She values honesty rather than popularity.
او به صداقت اهمیت میدهد؛ نه محبوبیت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rather than» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rather-than