امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thoroughpaced

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
(اسب) خوش‌گام، خوش‌خرام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
رجوع شود به: thoroughgoing
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thoroughpaced

  1. adjective Covering all aspects with painstaking accuracy
    Synonyms:
    all-out complete exhaustive full-dress intensive thorough thoroughgoing

ارجاع به لغت thoroughpaced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thoroughpaced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thoroughpaced

لغات نزدیک thoroughpaced

پیشنهاد بهبود معانی