Thoroughpaced

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
(اسب) خوش‌گام، خوش‌خرام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
رجوع شود به: thoroughgoing
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thoroughpaced

  1. adjective covering all aspects with painstaking accuracy
    Synonyms:
    thorough complete exhaustive intensive all-out thoroughgoing full-dress

ارجاع به لغت thoroughpaced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thoroughpaced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thoroughpaced

لغات نزدیک thoroughpaced

پیشنهاد بهبود معانی