فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Visibility

ˌvɪzəˈbɪləti ˌvɪzəˈbɪləti

شکل جمع:

visibilities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

پیدا، پدیداری، قابلیت دیدن، میدان دید، دید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the need for improving the visibility of bicycles at night

نیاز به بهتر کردن دیدپذیری دوچرخه‌ها در شب

The visibility of dark clothing at night is very poor.

دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Fog reduced visibility to ten meters.

مه میدان دید را به ده متر تقلیل داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد visibility

  1. noun the quality, condition, or degree of being visible
    Synonyms:
    visibleness distinctness perceptibility discernibility range of vision profile visuality visualness
    Antonyms:
    invisibility

لغات هم‌خانواده visibility

  • noun
    visibility

ارجاع به لغت visibility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «visibility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/visibility

لغات نزدیک visibility

پیشنهاد بهبود معانی