شکل جمع:
visibilitiesپیدا، پدیداری، قابلیت دیدن، میدان دید، دید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the need for improving the visibility of bicycles at night
نیاز به بهتر کردن دیدپذیری دوچرخهها در شب
The visibility of dark clothing at night is very poor.
دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.
Fog reduced visibility to ten meters.
مه میدان دید را به ده متر تقلیل داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «visibility» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/visibility