بهطور آشکار، بهطور معلوم، بهطور مشخص، بهطور محسوس، بهطور علنی، آشکارا، علناً، بهوضوح
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The market was visibly affected by the economic downturn.
بازار بهطور آشکار تحتتأثیر رکود اقتصادی قرار گرفته بود.
He became visibly excited when he heard the news of his promotion.
وقتی خبر ترفیعش را شنید آشکارا هیجانزده شد.
The difference in quality was visibly apparent between the two products.
تفاوت بین کیفیت این دو محصول بهوضوح مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «visibly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/visibly