با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Whitening

ˈwaɪtənɪŋ ˈwaɪtənɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whitened
  • شکل سوم:

    whitened
  • سوم شخص مفرد:

    whitens

معنی‌ها

noun
سفیدسازی، سفیدکنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun
سفیدشدگی
noun
ماده‌ی سفیدکننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whitening

  1. verb Turn white
    Synonyms: whitewashing, blanching, bleaching
    Antonyms: blackening, dirtying, smudging, darkening
  2. verb To become white
    Synonyms: fading, paling, blanching, palliating, lightening, bleaching, blenching
  3. noun Changing to a lighter color
    Synonyms: lightening

ارجاع به لغت whitening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whitening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whitening

لغات نزدیک whitening

پیشنهاد بهبود معانی