با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Woke

woʊk wəʊk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    wake
  • شکل سوم:

    woken
  • سوم‌شخص مفرد:

    wakes
  • وجه وصفی حال:

    waking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گذشته‌ی ساده‌ی فعل wake

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She woke me up with a loud bang on the door.
- با صدای بلند در من را از خواب بیدار کرد.
- The alarm clock woke him up before sunrise.
- ساعت زنگ‌دار قبل از طلوع آفتاب او را بیدار کرد.
adjective
آگاه، بیدار (به‌ویژه در مورد مشکلات اجتماعی مانند نژادپرستی و نابرابری و غیره)
- The woke generation is actively fighting against systemic inequality.
- نسل آگاه علیه نابرابری سیستماتیک فعالانه مبارزه می‌کند.
- The woke individuals are advocating for change and challenging the status quo.
- افراد بیدار از تغییر و به چالش کشیدن وضعیت موجود حمایت می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد woke

  1. verb To begin to comprehend
    Synonyms: grasped, saw, noticed
  2. verb Arouse or excite feelings and passions
    Synonyms: wakened, awakened, roused, shook, stirred, prodded, awoke, aroused, waved, het, nudged, watched, understood, trailed, tracked, stimulated, serviced, ignited, revived, freshened, excited, called, arose, inflamed
    Antonyms: discouraged
  3. verb Cause to become awake or conscious
    Synonyms: aroused, stirred, roused, arose, wakened, rose, awoke, awakened
    Antonyms: slept, napped

ارجاع به لغت woke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «woke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/woke

لغات نزدیک woke

پیشنهاد بهبود معانی