با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

X-ray

ˈeks reɪ ˈeks reɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    X-rayed
  • شکل سوم:

    X-rayed
  • سوم شخص مفرد:

    x-rays
  • وجه وصفی حال:

    X-raying
  • شکل جمع:

    x-rays

توضیحات

اشتباهات رایج نوشتاری این لغت x ray / xray می‌باشد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    اشعه‌ی ایکس، پرتوی ایکس
    • - A CT scan uses X rays to take a picture of everything under the skin.
    • - سی‌تی‌اسکن از پرتو ایکس به‌منظورِ گرفتن عکس از همه چیز در زیر پوست استفاده می‌کند.
    • - X rays are used by doctors to examine the bones or organs inside our body.
    • - پزشکان از پرتو ایکس به‌منظورِ بررسی استخوان‌ها یا اندام‌های داخلی بدن ما استفاده می‌کنند.
  • noun countable
    پزشکی عکس‌ رادیوگرافی
    • - The doctor examined the x-ray of my broken arm.
    • - دکتر عکس رادیوگرافی دست شکسته‌ام را بررسی کرد.
    • - The nurse handed me the x-ray of my abdomen for the doctor to review.
    • - پرستار عکس رادیوگرافی شکمم را به من داد تا دکتر بررسی کند.
  • noun countable
    پزشکی پرتونگاری، رادیوگرافی، عکس‌برداری با اشعه‌ی ایکس
    • - The tumour showed up on the X ray.
    • - تومور در رادیوگرافی نشان داده شد.
    • - The X ray showed a slight irregularity in one lung.
    • - پرتونگاری یک بی‌نظمی جزئی را در یک ریه نشان داد.
  • verb - transitive
    عکس‌برداری کردن (با اشعه‌ی ایکس)
    • - The doctor x-rayed my arm to check for any fractures.
    • - دکتر از دستم عکس‌برداری کرد تا شکستگی را بررسی کند.
    • - The technician x-rayed the patient's chest to examine their lungs.
    • - تکنسین از قفسه‌ی سینه‌ی بیمار عکس‌برداری کرد تا ریه‌های او را معاینه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد x-ray

  1. noun inside look
    Synonyms: Röntgen rays, actinism, cathode rays, encephalogram, fluoroscope, radioactivity, radiograph, refractometry, ultraviolet rays
  2. noun picture of inside a body
    Synonyms: actinism, cathode rays, encephalogram, fluoroscope, radioactivity, radiograph, refractometry, Roentgen rays, ultraviolet rays

ارجاع به لغت x-ray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «x-ray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/x-ray

لغات نزدیک x-ray

پیشنهاد بهبود معانی