آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴

    اجازه به انگلیسی

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / ejaaze /

    permission, consent, permit, warrant, dispensation, authorization, assent, OK, license, leave, franchise

    permission

    consent

    permit

    warrant

    dispensation

    authorization

    assent

    OK

    license

    leave

    franchise

    رخصت، اذن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    بدون اجازه تو نیا!

    Don't enter without permission!

    از جانب آن‌ها اجازه دارم که ادامه بدهم.

    I have their permit to proceed.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد اجازه

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    اجازت اذن تجویز دستور رخصت
    مترادف:
    پروانه تصدیق جواز مجوز منشور
    مترادف:
    فتوا

    سوال‌های رایج اجازه

    اجازه به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «اجازه» در زبان انگلیسی به permission ترجمه می‌شود.

    اجازه مفهومی بنیادین در روابط انسانی و اجتماعی است که به معنای رضایت، موافقت یا پذیرش رسمی برای انجام کاری از سوی فردی دیگر یا یک مرجع بالاتر است. این واژه بیانگر نوعی توافق ضمنی یا صریح است که در آن، حق اقدام به عملی به شخصی واگذار می‌شود، در حالی که اصل آن عمل بدون چنین رضایتی ممکن است ممنوع، نامناسب یا خارج از حدود اختیارات باشد. از همین‌رو، مفهوم اجازه به‌طور مستقیم با مسئولیت، اعتماد، و ساختارهای قدرت و نظم اجتماعی پیوند دارد.

    در روابط فردی، گرفتن یا دادن اجازه، نشانه‌ای از ادب، احترام و رعایت حریم شخصی به‌شمار می‌رود. برای مثال، وقتی کسی برای ورود به اتاقی دربسته یا استفاده از وسیله‌ی دیگری اجازه می‌گیرد، این کار نه‌تنها نشانه‌ی آگاهی از حقوق دیگران است، بلکه نشانه‌ای از فهم قواعد اجتماعی نیز هست. در این معنا، اجازه به‌عنوان یک رفتار اجتماعی، باعث کاهش تعارضات و تقویت تعاملات محترمانه میان افراد می‌شود.

    در حوزه‌های رسمی‌تر، مانند حقوق، آموزش یا محیط‌های کاری، اجازه به صورت رسمی‌تر و قانونی تعریف می‌شود. صدور مجوز، پروانه، یا اجازه‌نامه توسط نهادهای دولتی یا سازمانی، چارچوبی برای نظارت و کنترل بر فعالیت‌ها فراهم می‌سازد. این نوع از اجازه غالباً در قالب سند، قرارداد یا مجوز کتبی ثبت می‌شود و در صورت عدم رعایت شرایط آن، ممکن است با پیامدهای قانونی روبه‌رو شود. به‌عنوان مثال، اجازه‌ی ساخت‌وساز، اجازه‌ی نشر کتاب، یا حتی مجوز رانندگی، همگی نمونه‌هایی از کاربرد رسمی این مفهوم هستند.

    در دنیای دیجیتال و فناوری اطلاعات، مفهوم اجازه به‌طور گسترده در مدیریت دسترسی به اطلاعات، داده‌ها و سیستم‌ها کاربرد دارد. در این حوزه، «اجازه‌ی دسترسی» یا access permission تعیین می‌کند که چه کاربری می‌تواند به کدام بخش از داده‌ها یا منابع دیجیتال دسترسی داشته باشد. تنظیم دقیق سطح مجوزها، از مهم‌ترین ابزارهای امنیت سایبری به‌شمار می‌آید و تضمین می‌کند که اطلاعات حساس در دسترس افراد غیرمجاز قرار نگیرد.

    از بُعد فلسفی و اخلاقی، مسئله‌ی اجازه به بحث درباره‌ی آزادی، اختیار، و محدودیت‌های فردی راه می‌برد. آیا همیشه باید برای عمل‌کردن اجازه گرفت؟ در چه مواردی اجازه لازم نیست؟ تمایز میان حق طبیعی و حق مشروط، به یکی از پیچیده‌ترین مباحث حوزه‌ی اخلاق اجتماعی بدل شده است. با رشد آگاهی درباره‌ی حقوق فردی و اجتماعی، اهمیت مفهوم اجازه در بسیاری از حوزه‌ها — از روابط شخصی تا سیاست‌گذاری عمومی — به‌صورت روزافزون برجسته شده است.

    ارجاع به لغت اجازه

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «اجازه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجازه

    لغات نزدیک اجازه

    • - اجاره‌نشین
    • - اجاره‌نشینی
    • - اجازه
    • - اجازه استفاده
    • - اجازه بازرسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.