آخرین به‌روزرسانی:

اجازه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ejaaze /

permission, consent, permit, warrant, dispensation, authorization, assent, OK, license, leave, franchise

رخصت، اذن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

بدون اجازه تو نیا!

Don't enter without permission!

از جانب آن‌ها اجازه دارم که ادامه بدهم.

I have their permit to proceed.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اجازه

  1. مترادف:
    اجازت اذن تجویز دستور رخصت
  1. مترادف:
    پروانه تصدیق جواز مجوز منشور
  1. مترادف:
    فتوا

ارجاع به لغت اجازه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اجازه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجازه

لغات نزدیک اجازه

پیشنهاد بهبود معانی