آخرین به‌روزرسانی:

بادی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پرباد

فونتیک فارسی

baadi
صفت

windy, drafty, breezy

بندر بادی

windy harbor

بادبادک در آسمان بادی اوج گرفت.

The kite soared high in the windy sky.

وابسته به باد

فونتیک فارسی

baadi
صفت

wind-, wind-powered, air-, pneumatic-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

آسیاب بادی

windmill

تفنگ بادی

air gun

ابتدا، آغاز

فونتیک فارسی

baadi
اسم

start, beginning

در بادی امر

in the beginning

بادی فصلی جدید در زندگی هم هیجان‌انگیز و هم دلهره‌آور است.

The beginning of a new chapter in one's life can be both exciting and intimidating.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بادی

  1. مترادف:
    منسوب به باد
    متضاد:
    آبی خاکی ناری

ارجاع به لغت بادی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بادی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بادی

لغات نزدیک بادی

پیشنهاد بهبود معانی