weft
cord, wire, fibre, staple, warp, tar, lrnian musical instrumentof the guitarclass
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
somewhat dark, dim, tarnished, [eye.] dim, weak
purblind
sullen
chord
کالبدشناسی cords
گیاهشناسی hair
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تار