weft
cord, wire, fibre, staple, warp, tar, lrnian musical instrumentof the guitarclass
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
somewhat dark, dim, tarnished, [eye.] dim, weak
purblind
sullen
chord
کالبدشناسی cords
گیاهشناسی hair
کلمهی «تار» در زبان انگلیسی، زمانی که به ساز موسیقی ایرانی اشاره دارد، به همان صورت Tar نوشته میشود. این واژه بهعنوان یک اسم خاص بهکار میرود و معمولاً نیازی به ترجمهی دیگر ندارد، چون نام رسمی این ساز در متون موسیقیشناسی بینالمللی نیز Tar است.
تار، ساز موسیقی سنتی ایرانی، یکی از نمادهای اصلی موسیقی کلاسیک ایران است. این ساز زهی-مضرابی، با صدای غنی و گیرای خود، جایگاهی ویژه در موسیقی دستگاهی دارد و در طول قرون گذشته، نقشی محوری در شکلگیری و انتقال ردیف موسیقی ایرانی ایفا کرده است.
ساختار فیزیکی تار شامل یک کاسهی طنینی دوبخشی از چوب توت، دستهای از چوب گردو، پردههایی ابریشمی یا نایلونی، و شش سیم فلزی است که بهصورت جفتجفت کوک میشوند. سطح کاسه با پوست نازکی (اغلب از پوست بره) پوشیده شده و صدای ساز با مضرابی کوچک (معمولاً از جنس برنج یا پلاستیک) تولید میشود. نوازنده با انگشتان دست چپ روی دستهی ساز نتها را میگیرد و با مضراب در دست راست به سیمها ضربه میزند.
تار در اجرای موسیقی سنتی ایرانی، بهویژه در قالبهای بداههنوازی، تصنیف، پیشدرآمد و چهارمضراب، حضوری پررنگ دارد. این ساز با قابلیت بیان احساسات عمیق انسانی مانند غم، شادی، دلتنگی و عرفان، مورد توجه بسیاری از هنرمندان و شنوندگان قرار گرفته است. از سوی دیگر، تار به دلیل توانایی در اجرای ظریفترین ریزهکاریهای ملودیک، یکی از پیچیدهترین سازهای زهی محسوب میشود.
تار نه تنها ساز محبوب موسیقیدانان سنتی ایران است، بلکه در موسیقی آذربایجان، ارمنستان و برخی مناطق آسیای مرکزی نیز شکلهایی از آن دیده میشود. البته فرم، تعداد سیمها، و تکنیک نواختن در این مناطق ممکن است با تار ایرانی متفاوت باشد. در ایران، این ساز با اساتیدی همچون میرزا عبدالله، درویشخان، علیاکبر شهنازی، جلیل شهناز، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و بسیاری دیگر به اوج خود رسیده است.
«تار» تنها یک ساز نیست؛ بلکه حامل نوعی بیان فرهنگی، فلسفی و احساسی است که ریشه در تاریخ، شعر و روح ملت ایران دارد. صدای تار، بهسان سخنی بیکلام، در دل و جان شنونده طنینانداز میشود و او را به سفری درونی و معنوی دعوت میکند.
کلمهی «تار» وقتی به معنای نخ نازک، رشته یا تار مو به کار میرود، در زبان انگلیسی معادلهایی چون strand، thread و گاهی fiber دارد. انتخاب دقیق واژه بستگی به زمینهی استفاده دارد:
کلمهی «تار» در معنای رشتهای نازک و باریک از ماده، به جنبههای ظریف، انعطافپذیر و گاه شکنندهی اشیاء یا ساختارها اشاره دارد. این مفهوم میتواند در توصیف ساختارهای فیزیکی همچون تار مو، نخ پارچه، یا حتی تارهای عصبی در بدن انسان به کار رود. در زبان انگلیسی، واژهی strand غالباً برای این منظور استفاده میشود.
برای مثال، هنگامی که میگوییم «یک تار مو بر روی لباس بود»، در انگلیسی گفته میشود: There was a strand of hair on the shirt. در اینجا، «strand» نشاندهندهی واحدی باریک و منفرد از یک مجموعهی بزرگتر است. این واژه با حالتی بصری و حسی، بهخوبی ماهیت نازک و ظریف آنچه توصیف میشود را منتقل میکند.
از نظر علمی و کاربردی، شناخت تارها در صنایع مختلف اهمیت زیادی دارد. در صنعت نساجی، کیفیت نخها (یا همان تارها) نقش مهمی در بافت پارچه و استحکام آن دارد. همچنین در علم زیستشناسی، «تارهای عضلانی» یا «تارهای عصبی» (nerve fibers) از ساختارهای کلیدی بدن هستند که وظایف حیاتی را بر عهده دارند.
در ادبیات نیز «تار» میتواند نقش استعاری پیدا کند؛ مثلاً گفته میشود «تارهای خیال»، یا «تار و پود زندگی»، که در اینجا، رشتههای ظریف به مفاهیمی چون احساس، اندیشه یا سرنوشت انسان نسبت داده میشود. این کاربرد شاعرانه، نشاندهنده پیوند معنای فیزیکی و معنوی این کلمه در فرهنگهاست.
مفهوم «تار» با وجود سادگی ظاهریاش، در زندگی روزمره، صنعت، هنر و زبان نقشی عمیق دارد. از یک موی ریختهشده گرفته تا رشتهای درهمتنیده در پارچه یا سیمی در مدار، هر «تار» بخشی از یک کلیت بزرگتر است و اغلب در عین ظرافت، پایهای حیاتی برای ساختارهای پیچیدهتر به شمار میرود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تار