to have a fever, to be feverish, to have a temperature
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او نمیتواند امروز به سر کار بیاید چون تب دارد.
She can't come to work today because she has a fever.
کودک تب دارد و لازم است که در خانه بماند.
The child has a fever and needs to stay home.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تب داشتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تب داشتن