فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تجزیه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • جداسازی
  • فونتیک فارسی

    tajziye
  • اسم
    analysis, breakdown, break up, assay, fragmentation, partition, dismemberment, disintegration, disruption, decomposition
    • - تجزیه‌ی موشکافانه

    • - a careful analysis
    • - دانشمندان تحقیقاتی را در تورب‌زار انجام دادند و فرایند تجزیه و تأثیر آن بر ذخیره‌ی کربن را مطالعه کردند.

    • - Scientists conducted research in the peat moor, studying the decomposition process and its impact on carbon storage.
  • آزمایش
  • فونتیک فارسی

    tajziye
  • اسم
    test, analysis, examination
    • - نتایج تجزیه‌ی ژنتیکی خطر ابتلا به سرطان را نشان داد.

    • - The results of the genetic test showed a high risk for cancer.
    • - دکتر دستور تجزیه‌ی خونم را داد تا هرگونه ناهنجاری بررسی شود.

    • - The doctor ordered an examination of my blood to check for any abnormalities.
  • وانهش
  • فونتیک فارسی

    tajziye
  • اسم
    ریاضی factorization, decomposition
    • - تجزیه یک مفهوم اساسی در نظریه‌ی اعداد است.

    • - Factorization is a fundamental concept in number theory.
    • - تجزیه یک مهارت کلیدی در ساده‌سازی عبارات جبری است.

    • - Factorization is a key skill in simplifying algebraic expressions.
  • فروپاشی
  • فونتیک فارسی

    tajziye
  • اسم
    کشور secession, disintegration
    • - تجزیه‌ی ایالت‌های جنوبی جرقه‌ی جنگ داخلی را برانگیخت.

    • - The secession of the southern states sparked a civil war.
    • - قانون اساسی این کشور مقرراتی در مورد تجزیه دارد.

    • - The country's constitution has provisions regarding disintegration.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تجزیه

ارجاع به لغت تجزیه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تجزیه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تجزیه

لغات نزدیک تجزیه

پیشنهاد بهبود معانی