تخم‌گذاری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تخم‌ کردن

فونتیک فارسی

tokhmgozaari
اسم
oviparity, laying eggs, oviposition

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- تخم‌گذاری لاک‌پشت ویژگی بارز او نسبت به دیگر خزندگان است.

- The oviparity of turtles is a distinguishing feature from other reptiles.

- بسیاری از گونه‌های ماهیان تخم‌گذاری می‌کنند.

- Many species of fish exhibit oviparity.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت تخم‌گذاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تخم‌گذاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تخم‌گذاری

لغات نزدیک تخم‌گذاری

پیشنهاد بهبود معانی