undertaking, guarantee, commitment, engagement, liability, obligation, troth, sponsorship
بدون هیچگونه مسئولیت و تعهد
free from any responsibility and obligation
تعهد اخلاقی
a moral obligation
pledge, agreement, promise, contract, seal, bond
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او به تعهد خود مبنی بر کاهش مالیات عمل کرد.
He fulfilled his pledge to cut taxes.
این تعهدات قانونی و قابلاجرا هستند.
These pledges are legal and enforceable.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تعهد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تعهد