bitter, acrid
هستهی هلو تلخ است.
Peach stones are bitter.
بادام تلخ
bitter almond
caustic, vitriolic, scathing, bitter, vinegary, cynical, acrid
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خاطرات تلخ و شیرین جوانی من
the bittersweet memories of my youth
آن برخورد مقدمهی کشمکشهای تلخ آینده بود.
That encounter was a foretaste of the bitter conflicts that lay ahead.
زندگی تلخ و شیرین دارد.
Take the bitter with the sweet.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تلخ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلخ