masculine proper noun, Hassan
حسن و حسین
Hassan & Hossein
جراح دست حسن را قطع کرد.
The surgeon amputated Hassan's hand.
niceness, goodness, virtue, excellence
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در اثبات حسن نیت سیاسی خود ممکن است دچار دشواری شوند.
They may have difficulty establishing their political bona fides.
حسن تعبیر
good interpretation, euphemism
دارای حسن نیت
well-intentioned
beauty, charm
حسن یک زن
a woman's beauty
حسن صورت
facial's beauty
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حسن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حسن