bad, rotten, unsound, stale, decaying, decayed, spoiled, dirty, heavy, foul
بوی میوههای خراب تمام آشپزخانه را پر کرده بود.
The smell of rotten fruit filled the kitchen.
غذای خراب در یخچال باید سریعاً دور انداخته میشد.
The spoiled food in the fridge needed to be thrown out immediately.
lewd, deviant, loose, promiscuous, vicious, faulty, dissipated, fallen, faulty, corrupt, offending, blemished, wicked
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رفتار خراب او در بار منجر به درگیری شد.
His lewd behavior at the bar led to a confrontation.
این رمان به بررسی زندگی کسانی میپردازد که سبک زندگی خرابی دارند و هنجارهای اجتماعی را به چالش میکشند.
The novel explores the lives of those living a deviant lifestyle, challenging societal norms.
broken (down), defective, damaged, derelict, out of order, dud, kaput, botched, phut, diseased, awry, bungled, bust, disrepair, out of commission
فروشگاه فراخوانی برای اسباببازیهای خراب صادر کرد.
The store issued a recall for the defective toys.
دستگاه خراب بیشتر از ارزشش دردسر داشت.
The broken-down machine was more trouble than it was worth.
ruined, destroyed, demolished, broken down, malformed, dilapidated, flyblown
آنها شهر خراب را پساز جنگ کاوش کردند.
They explored the ruined city after the war.
ساختمان خراب یادآور تلخ از زلزله بود.
The destroyed building was a stark reminder of the earthquake.
dejected, down cast, screwed up, depressed, miserable, blue, bad, black, down
او درحالیکه از جلسه دور میشد، افسرده به نظر میرسید.
He looked dejected as he walked away from the meeting.
او سعی کرد با فیلمی خندهدار، دوست خرابش را شاد کند.
She tried to cheer up her depressed friend with a funny movie.
کلمهی «خراب» در زبان انگلیسی Broken, Damaged, Ruined, یا Out of order ترجمه میشود. (بسته به زمینه)
این کلمه مفهومی است که در بسیاری از زمینهها و موقعیتها به کار میرود، از اشیاء فیزیکی گرفته تا حالات روحی، مکانها، و حتی روابط انسانی. وقتی میگوییم چیزی «خراب» شده، منظورمان این است که آن چیز دیگر کارایی، سلامت، یا وضعیت مطلوب سابق خود را از دست داده است. این از دست دادن میتواند ناگهانی و بر اثر ضربهای شدید باشد، یا تدریجی، بر اثر فرسودگی و گذر زمان.
در زندگی روزمره، وقتی وسیلهای مانند تلفن، ماشین یا یخچال خراب میشود، احساس ناتوانی و اختلال در کارکرد روزانه به ما دست میدهد. این واژه در چنین بافتی یادآور نیاز به تعمیر، بازیابی یا جایگزینی است. با این حال، «خراب» تنها به اشیاء محدود نمیشود. میتوان از رابطهای صحبت کرد که به مرور خراب شده؛ عشقی که به دلیل بیتوجهی، دروغ یا فاصله رو به زوال رفته است. در این معنا، «خرابی» دیگر جنبهی صرفاً فیزیکی ندارد، بلکه به یک نوع آسیب عاطفی، روانی یا اخلاقی اشاره دارد.
«خراب» میتواند وصف یک مکان نیز باشد؛ جایی متروک، نیمهویران، و از رونقافتاده. مکانهایی که زمانی پر از زندگی بودهاند، اما اکنون تنها یادگاری از گذشتهاند، اغلب با این صفت توصیف میشوند. چنین فضاهایی گاه حس نوستالژی، غم، یا حتی ترس و وهم را برمیانگیزند.
از سوی دیگر، در بعضی از کاربردهای غیررسمی یا عامیانه، «خراب» ممکن است برای توصیف کسی بهکار برود که دچار مشکل رفتاری، روانی یا اخلاقی شده، که این کاربردها بار معنایی سنگینتری دارند و باید با احتیاط بهکار روند.
واژهی «خراب» چیزی بیش از یک توصیف فیزیکی است؛ مفهومی انعطافپذیر و چندلایه است که بسته به زمینه، میتواند نشانهی فقدان، پایان، زوال، یا لزوم ترمیم باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خراب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خراب