خود به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • خویشتن
  • فونتیک فارسی

    khod
  • اسم
    self, ego, being, auto-
    • - دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.

    • - The girl lolled out her tongue in derision.
    • - او سفر خود را لغو کرد.

    • - He cancelled his trip.
    • - خودکاری

    • - automation
  • توسط خود
  • فونتیک فارسی

    khod
  • ضمیر
    own, -self
    • - خودم در را باز می‌کنم.

    • - I open the door myself.
    • - شما خودتان بهتر می‌دانید.

    • - You yourselves know better.
  • توسط خود
  • فونتیک فارسی

    -khod
  • سازه‌ی پیوندی
    a combining form meaning "self", "auto-", "ego-"
    • - خودشناسی

    • - auto gnosis
    • - خودگرایی

    • - egoism, autotropism
  • کلاه ایمنی
  • فونتیک فارسی

    khood
  • اسم
    helmet, crash helmet, hard hat
    • - پوشیدن خود هنگام موتورسواری الزامی است.

    • - It is mandatory to wear a crash helmet while riding a motorcycle.
    • - کودک برای پوشیدن خود جدیدش هیجان داشت.

    • - The child was excited to wear his new crash helmet.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خود

ارجاع به لغت خود

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خود» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خود

لغات نزدیک خود

پیشنهاد بهبود معانی