تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- آنان با شیفتگی به دختر زیبا نگاه میکردند.
- در پایان داستان دختر خودکشی میکند.
- او از دختر همسایه خیلی خوشش میآمد.
- آن مرحوم دو پسر و سه دختر دارد.
- او دختر یکی از روستاییان را از راه به در کرد.
- او دختر بود؛ بیتجربه از آزمایشهای عشق.
- او در دربار ملکه دختری بود که با وقار و شرافت خدمت میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دختر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دختر