youngster, little girl, bobby-soxer, teeny-bopper, lass, lassie, baby girl
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حیوان عروسکی موردعلاقهی دختربچه از موهر نرم ساخته شده بود.
The little girl's favorite stuffed animal was made of fluffy mohair.
مراقب اشیاء کوچکی باشید که ممکن است دختربچه بخورد.
Keep a lookout for small objects that a baby girl might swallow.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دختربچه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دختربچه