فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

دکمه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

همچنین می‌توان از تکمه به‌ جای دکمه استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • دو تکه پارچه را به هم وصل می‌کند
  • فونتیک فارسی

    dokme
  • اسم
    button, link, snap, fastener, stud
    • - من فراموش کردم که دکمه‌ی ژاکتم را ببندم.

    • - I forgot to fastener my sweater.
    • - دکمه های پیراهنم در حال باز شدن هستند.

    • - The buttons on my shirt are coming loose.
  • شستی، محل فشار دادن چیزی
  • فونتیک فارسی

    dokme
  • اسم
    knob, button, dial, tuner, swith
    • - کمترین فشار روی دکمه، موتور را به کار می‌اندازد.

    • - The slightest depression of the knob will start the engine.
    • - با فشار این دکمه، ماشین به کار می‌افتد.

    • - Pushing this button will activate the machine.
  • برجستگی در گیاه یا اندام حیوانی
  • فونتیک فارسی

    dokme
  • اسم
    جانورشناسی گیاه‌شناسی tuber, node, tubercule, tubercle, bud
    • - دکمه در گیاهان به‌عنوان اندام ذخیره‌ی مواد مغذی عمل می‌کند.

    • - The tubercule in plants serves as a storage organ for nutrients.
    • - دکمه‌ی روی شاخ گوزن از نظر اندازه و بافت چشمگیر بود.

    • - The tubercle on the deer's antlers was impressive in size and texture.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد دکمه

ارجاع به لغت دکمه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دکمه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دکمه

پیشنهاد بهبود معانی