directorship, headship, chairmanship, wardenship, presidency
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها توافق کردند که ریاست نوبتی باشد.
They agreed on a rotation of chairmanship.
ریاست کمیته به یک عضو جدید داده شد.
The chairmanship of the committee was handed over to a new member.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ریاست» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ریاست