فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

معنی زبان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اندامی گوشتی درون دهان که با آن مز‌ه‌ی غذاها چشیده می‌شود

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

کالبدشناسی tongue, lingua, organ of taste

دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.

The girl lolled out her tongue in derision.

کنش‌های ثانوی زبان

the accessory functions of the tongue

زبان برخی از بی‌مهره‌ها

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

radula, proboscis

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

نرم‌تن با زبان خود توانست از بافت‌های نرم شکار خود تغذیه کند.

With its radula, the mollusk was able to feed on the soft tissues of its prey.

زبان حلزون برای کارهای تغذیه‌ای آن ضروری است.

The proboscis of the snail is essential for its feeding habits.

گوشت زبان (برای خوردن)

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

غذا و آشپزی tongue (an animal's tongue used as food)

سرآشپز غذایی خوشمزه از زبان گاو برای منوی ویژه تهیه کرد.

The chef prepared a delicious beef tongue dish for the special menu.

در برخی فرهنگ‌ها، زبان خوک یک خوراکی لذیذ محسوب می‌شود.

In some cultures, pig tongue is considered a delicacy.

کلام، قدرت تکلم

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

speech, the ability to speak

از زبان من نقل نکن، از من نشنیده بگیر.

Don't quote me on that.

زبان چرب و نرم فروشنده در ما اثری نکرد.

We resisted the salesman's blandishments.

لهجه و گفتار هر ملت

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

language, common speech, discourse, lingo, tongue, parlance, argot, vernacular

فست‌دیکشنری راهنمایی جامع برای زبان انگلیسی است.

Fast Dictionary is a comprehensive guide to the English language.

کتابی که به دو زبان نوشته شده است.

a bilingual book

نمونه‌جمله‌های بیشتر

زبان پلی بین دو فرهنگ است.

Language is a bridge between two cultures.

زبان خارجی

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

foreign language(s), foreign tongue(s)

یادگیری زبان می‌تواند فرصت‌های شغلی زیادی را فراهم کند.

Learning a foreign language can open up many job opportunities.

او به‌طور روان به چند زبان صحبت می‌کند.

He speaks several foreign tongues fluently.

نوعی شیرینی

فونتیک فارسی

zabaan
اسم

pastry resembling a tongue

او در کلاس شیرینی‌پزی طرز تهیه‌ی شیرین زبان را یاد گرفت.

She learned how to make a pastry in her baking class.

منوی دسر حاوی شیرینی زبان بود که بسیاری از مهمانان را شگفت‌زده کرد.

The dessert menu featured a pastry that surprising many diners.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زبان

  1. مترادف:
    لسان
  1. مترادف:
    کلام لهجه
  1. مترادف:
    اصطلاح

ارجاع به لغت زبان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زبان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زبان

لغات نزدیک زبان

پیشنهاد بهبود معانی