معنی زبان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • اندامی گوشتی درون دهان که با آن مزۀ غذاها چشیده می‌شود و به جویدن غذا و بلع آن کمک می‌کند و انسان به‌وسیلۀ آن حرف می‌زند
  • فونتیک فارسی

    zabaan
  • اسم
    tongue
    • - دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.

    • - The girl lolled out her tongue in derision.
    • - کنش‌های ثانوی زبان

    • - the accessory functions of the tongue
  • کلام، قدرت تکلم
  • فونتیک فارسی

    zabaan
  • اسم
    speech, the ability to speak
    • - از زبان من نقل نکن، از من نشنیده بگیر.

    • - Don't quote me on that.
    • - زبان چرب و نرم فروشنده در ما اثری نکرد.

    • - We resisted the salesman's blandishments.
  • لهجه و گفتار هر ملت
  • فونتیک فارسی

    zabaan
  • اسم
    language, common speech, discourse
    • - فست‌دیکشنری راهنمایی جامع برای زبان انگلیسی است.

    • - Fast Dictionary is a comprehensive guide to the English language.
    • - کتابی که به دو زبان نوشته شده است.

    • - a bilingual book
    • - زبان پلی بین دو فرهنگ است.

    • - Language is a bridge between two cultures.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد زبان

ارجاع به لغت زبان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زبان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زبان

پیشنهاد بهبود معانی