آخرین به‌روزرسانی:

ساختن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / saakhtan /

to build, to construct, to make, to manufacture, to engineer, to rear, to coin, to compose, to fashion

احداث کردن، ایجاد کردن

آن‌ها برنامه دارند که مدرسه‌ی جدیدی در محله بسازند.

They plan to build a new school in the neighborhood.

او برنامه دارد که وب‌سایتی برای نمایش نمونه‌کارهایش بسازد.

She plans to construct a website to showcase her portfolio.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / saakhtan /

to forge, to fabricate

جعل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

آن‌ها هویت جدیدی برای برند خود خواهند ساخت.

They will forge a new identity for their brand.

او سعی کرد داستانی بسازد تا اشتباهش را بپوشاند.

He tried to fabricate a story to cover up his mistake.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / saakhtan /

مجازی to make, to prepare, to groom

کردن

مربی تیم را برای مسابقه‌ی آینده خواهد ساخت.

The coach will prepare the team for the upcoming match.

او قصد دارد که سگش را پیش‌از مهمانی اجتماعی‌تر سازد.

He plans to make his dog more sociable before the party.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / saakhtan /

to manage, to get along (with)

سازش کردن

امیدوارم بتوانیم با همسایه‌های جدیدمان بسازیم.

I hope we can get along with our new neighbors.

او با افرادی که بسیار خرده‌گیر هستند، به‌سختی می‌سازد.

He finds it hard to get along with people who are too critical.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / saakhtan /

to frame, to devise, to compose, to concoct, to fabricate

فراهم کردن

او باید روشی برای بهبود کارایی در محل کار بسازد.

He needs to devise a method to improve efficiency in the workplace.

آن‌ها گزارشی جامع درباره‌ی یافته‌ها ساختند.

They framed a comprehensive report on the findings.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / saakhtan /

to conspire, to plot together, to collude

تبانی کردن

کودکان با هم یک مهمانی سورپرایز برای معلمشان می‌سازند.

The children plot together a surprise party for their teacher.

سیاست‌مداران برای دستکاری نتایج انتخابات با هم می‌سازند.

The politicians collude to manipulate the election results.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ساختن

  1. مترادف:
    آفریدن
  1. مترادف:
    احداث کردن ایجاد کردن بوجود آوردن پدیدآوردن خلق کردن احداث صنع
  1. مترادف:
    بنا کردن ساختمان کردن درست کردن به عمل آوردن عمارت کردن
  1. مترادف:
    تهیه کردن فراهم آوردن تدارک دیدن مهیا کردن
  1. مترادف:
    پختن طبخ کردن
  1. مترادف:
    ابداع کردن

ارجاع به لغت ساختن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ساختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ساختن

لغات نزدیک ساختن

پیشنهاد بهبود معانی