با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

سرخ کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • در روغن پختن
  • فونتیک فارسی

    sorkh kardan
  • فعل متعدی
    to fry, to brown, to saute, to toast, to stir-fry
    • - سیب‌زمینی سرخ‌کرده

    • - fried potatoes
    • - پیاز را سرخ کن

    • - fry the onion
  • به ویژه از شرم و غیره
  • redden
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سرخ کردن

ارجاع به لغت سرخ کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرخ کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرخ کردن

پیشنهاد بهبود معانی