promptitude, promptness, speed of action
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سرعت عمل او برای واکنش در شرایط اضطراری جان انسانهای زیادی را نجات داد.
His promptitude in responding to the emergency situation saved many lives.
سرعت عمل پزشک در تشخیص بیماری از بدتر شدن آن جلوگیری کرد.
The doctor's promptitude in diagnosing the illness prevented it from worsening.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرعتعمل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرعتعمل