آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

سنگین به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / sangin /

heavy, weighty, massive, ponderous, leaden, hefty

heavy

weighty

massive

ponderous

leaden

hefty

وزین

ستون‌ها طاق سنگین را نگه می‌دارند.

Columns carry the heavy roof.

چون گونی برنج سنگین بود، آن را تا آشپزخانه روی زمین کشیدم.

Since the sack of rice was weighty, I dragged it all the way to the kitchen.

صفت
فونتیک فارسی / sangin /

مجازی labored, heavily, burdensome, important, serious, onerous

labored

heavily

burdensome

important

serious

onerous

مهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

احمد از مسئولیت سنگین خود غافل نبود.

Ahmad was not unmindful of his heavily responsibility.

او نقش سنگینی در موفقیت شرکت دارد.

She has an important role in the company’s success.

صفت
فونتیک فارسی / sangin /

slow, trudging, plodding, shuffling

slow

trudging

plodding

shuffling

کند

او با قدم‌های سمگین در پارک قدم زد و از مناظر لذت برد.

She took a slow walk through the park, enjoying the scenery.

او به‌طور سنگین حرکت کرد؛ گویی هر قدم نیاز به تلاش زیادی دارد.

She moved in a plodding manner, as if each step required great effort.

صفت
فونتیک فارسی / sangin /

مجازی formal, dignified, grave, reserved, solemn, stately, sober, modest

formal

dignified

grave

reserved

solemn

stately

sober

modest

موقر

او به شیوه‌ای سنگین رفتار کرد و احترام تمام حاضرین را جلب کرد.

She carried herself in a dignified way, earning the respect of everyone in the room.

او با لحنی سنگین صحبت کرد و بر اهمیت پیام تأکید کرد.

She spoke in a solemn tone, emphasizing the importance of the message.

صفت
فونتیک فارسی / sangin /

ادبی stony, made of stone

stony

made of stone

سنگی

ساحل سنگین برای استراحتی آرام عالی بود.

The stony beach was perfect for a quiet retreat.

ویرانه‌های سنگین داستان‌هایی از گذشته‌ی فراموش‌شده را بازگو می‌کردند.

The stony ruins told stories of a forgotten past.

صفت
فونتیک فارسی / sangin /

hefty, hard, heavy, severe

hefty

hard

heavy

severe

فراوان، شدید

بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.

The company's heavy indebtedness is a cause for concern.

تلفات غیرنظامیان سنگین بود.

Civilian casualties were heavy.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سنگین

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
وزین پروزن گران
متضاد:

ارجاع به لغت سنگین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سنگین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سنگین

لغات نزدیک سنگین

پیشنهاد بهبود معانی