to wash, to launder, to cleanse, to bathe, to lave, to ablute, to rinse, to sluice
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
من و زری بر سر شستن ظرفها دعوایمان شد.
Zarry and I quarreled over who should wash the dishes.
بطری خالی را شستن
to rinse an empty bottle
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شستن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شستن