to reject, to banish, to excommunicate, to exclude, to ostracize, to shut out, to deny, to boycott, to disown, to expel, to flout, to repudiate
to reject
to banish
to excommunicate
to exclude
to ostracize
to shut out
to deny
to boycott
to disown
to expel
to flout
to repudiate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او را از گروه خود طرد کردند.
They excluded him from their group.
بعد از مشاجره تصمیم گرفت او را از زندگی خود طرد کند.
He decided to exclude her from his life after the argument.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «طرد کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/طرد کردن