۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

عذاب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / azaab /

tribulation, distress, misery, travail, pain, wrench, ordeal, sting, anguish, gyp, hassle, retribution

درد، رنج

عذاب هنرمند در یک محیط سرکوبگر

the travail of an artist in a repressive environment

با اینکه با عذاب‌های زیادی در زندگی‌اش مواجه شد، تاب‌آور و مصمم ماند.

Despite facing many tribulations in her life, she remained resilient and determined.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

عذاب او برای پیدا کردن کار در یک بازار رقابتی در نهایت نتیجه‌بخش بود.

His travail to find a job in a competitive market paid off in the end.

اسم
فونتیک فارسی / azaab /

torture, torment, agony

زجر، شکنجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

عذاب مادری که پسرش درحال مرگ بود

the torment of the mother whose son was dying

نشستن در آن کلاس و گوش دادن به حرف‌های او برایم عذاب بزرگی بود.

Sitting in that class and listening to his words was a great torture for me.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عذاب

  1. مترادف:
    آزار اذیت تعب رنج زجر زحمت ستوهی سختی شدت شکنجه صدمه عقوبت عنا محنت محنت وبال

ارجاع به لغت عذاب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عذاب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عذاب

لغات نزدیک عذاب

پیشنهاد بهبود معانی