wallow, roll, rolling, tumble, flounce, toss, glide
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با یک غلت خودش را به لبهی تخت رساند.
With one roll of his body he brought himself to the edge of the bed.
غلت زدن، غلت خوردن
to roll, to tumble
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غلت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غلت