با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

فیش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • برگه
  • فونتیک فارسی

    fish
  • اسم
    card, index card
    • - کتابدار از یک فیش استفاده کرد تا برای پیدا کردن کتابی که دنبالش بودم، کمک کند.

    • - The librarian used an index card to help me find the book I was looking for.
    • - ترجیح می‌دهم یادداشت‌هایم را با استفاده از فیش دسته‌بندی کنم.

    • - I like to organize my notes on index card.
  • قبض رسید چاپی
  • فونتیک فارسی

    fish
  • اسم
    receipt, slip
    • - بعد از پرداخت هزینه‌ی خواربار صندوقدار به من فیش داد.

    • - After paying for the groceries, the cashier handed me the receipt.
    • - فیش موبایل جدیدم را گم کردم و حالا نمی‌توانم آن را پس بدهم.

    • - I lost the receipt for my new phone and now I can't return it.
  • صدای فش‌فش
  • فونتیک فارسی

    fish
  • صوت
    fizz, hiss
    • - فیش رادیاتور کل شب مرا بیدار نگه داشت.

    • - The hiss from the radiator was keeping me awake all night.
    • - صدای فیش برای ترساندنم کافی بود.

    • - The sound of the hiss was enough to scare me.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد فیش

ارجاع به لغت فیش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فیش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فیش

لغات نزدیک فیش

پیشنهاد بهبود معانی