grace, blessing, bounty, profusion, profit, emanation, benignity, treat, favor
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فیضبخش
blessed
فیض بردن
to benefit
فیض دیدار او
the grace of visiting her
خانوادهی پرمهر فیضی حقیقی است.
A loving family is a true blessing.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فیض» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فیض