آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

قضا به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ghazaa /

حقوق judgement, jurisdiction, adjudication

judgement

jurisdiction

adjudication

دادرسی، داوری

قضای او عادلانه و بدون تعصب بود.

Her judgement was fair and unbiased.

فرآیند قضا باید عادلانه و بی‌طرفانه باشد.

The adjudication process must be fair and impartial.

اسم
فونتیک فارسی / ghazaa /

decree, destiny, fate, doom, chance

decree

destiny

fate

doom

chance

تقدیر، سرنوشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

او معتقد بود که قضا و قدرش از قبل نوشته شده است.

She believed that her destiny was already written.

قضا آن‌ها را در آن شب بارانی به هم رساند.

Fate brought them together on that rainy evening.

اسم
فونتیک فارسی / ghazaa /

lapse, expiry, expiration, end

lapse

expiry

expiration

end

از زمانی گذشتن برای انجام کاری

او برای قضا در عملکرد کاری‌اش عذرخواهی کرد.

She apologized for the lapse in her work performance.

پس‌از قضای گارانتی، تعمیرات هزینه‌ی اضافی خواهد داشت.

After the expiry of the warranty, repairs will cost extra.

اسم
فونتیک فارسی / ghazaa /

accident, happenstance

accident

happenstance

اتفاق

گاهی یک قضا می‌تواند کل زندگی‌ات را تغییر دهد.

Sometimes, an accident can change your whole life.

قضا اغلب می‌تواند به تجربه‌های به‌یادماندنی منجر شود.

Happenstance can often lead to the most memorable experiences.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قضا

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:

ارجاع به لغت قضا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قضا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قضا

لغات نزدیک قضا

پیشنهاد بهبود معانی