to lick
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آخرین قطرهی بستنی را لیس زد.
She licked the last drop of ice cream.
گربه پنجهاش را لیس زد.
The cat licked its paw.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لیس زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لیس زدن