۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

مات به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / maat /

astounded, astonished, open-mouthed, stupefied, stunned, amazed, confounded, dumbfounded, abstracted, bemused, bewildered, dazed, flabbergasted, flummoxed, moonstruck, thunderstruck

متعجب

من از اینکه او چقدر سریع معما را حل کرد مات شدم.

I was astounded at how quickly he solved the puzzle.

او از خبر ناگهانی مات شده بود.

She was astonished by the sudden news.

صفت
فونتیک فارسی / maat /

fogged, opaque, nontransparent, translucent, filmy, frosty

توانا نبودن در گذراندن نور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

شیشه‌ی مات پنجره

opaque windowpane

آینه مات شده بود و دیدن تصویرم سخت بود.

The mirror was fogged, making it hard to see my reflection.

صفت
فونتیک فارسی / maat /

matte, flat, dull

کدر

رنگ براق از رنگ مات بادوام‌تر است.

Gloss paint is more durable than matte paint.

رنگ مات

flat paint

اسم
فونتیک فارسی / maat /

checkmate, checkmating

حالت بازنده در شطرنج

مات استاد بزرگ همه را شگفت‌زده کرد.

The grandmaster's checkmate surprised everyone.

مات نمایشی درخشان از مهارت تاکتیکی بود.

The checkmating was a brilliant display of tactical skill.

صفت
فونتیک فارسی / maat /

nebulous, vague, obscure, unclear, imprecise, blurry, fuzzy

مبهم

او توضیحی مات داد که همه را سردرگم کرد.

He gave a nebulous explanation that left everyone confused.

جزئیات در گزارش مات و ناقص بودند.

The details in the report were vague and incomplete.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مات

  1. مترادف:
    صدها صدگان مائه‌ها
  1. مترادف:
    حیران شگفت‌زده گیج متعجب حیرت‌زده مبهوت
  1. مترادف:
    تیره تار رنگ‌پریده رنگ‌رفته کبود کدر
  1. مترادف:
    شهمات

ارجاع به لغت مات

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مات» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مات

لغات نزدیک مات

پیشنهاد بهبود معانی