فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ماهی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

هر ماه

فونتیک فارسی

maahi
قید

monthly, by month, per month, each month, on a monthly basis

تقریباً ماهی یکبار او را ملاقات می‌کنم.

I meet him approximately once a month.

بیشتر زنان ماهی یک‌بار قاعده (رگل) می‌شوند.

Most women menstruate once a month.

(جانورشناسی) نوعی جاندار آبزی

فونتیک فارسی

maahi
اسم

fish

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

ماهی قزل‌آلا که روی آن خلال بادام پاشیده شده است.

Trout amandine.

در دریای خزر ماهی فراوان است.

Fish are abundant in the Caspian.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ماهی استخوان درآورده

deboned fish

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماهی

  1. مترادف:
    حوت سمک کوسه نون

ارجاع به لغت ماهی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماهی

لغات نزدیک ماهی

پیشنهاد بهبود معانی