با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

ماهی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • هر ماه
  • فونتیک فارسی

    maahi
  • قید
    monthly, by month, per month, each month, on a monthly basis
    • - تقریباً ماهی یکبار او را ملاقات می‌کنم.

    • - I meet him approximately once a month.
    • - بیشتر زنان ماهی یک‌بار قاعده (رگل) می‌شوند.

    • - Most women menstruate once a month.
  • (جانورشناسی) نوعی جاندار آبزی
  • فونتیک فارسی

    maahi
  • اسم
    fish
    • - ماهی قزل‌آلا که روی آن خلال بادام پاشیده شده است.

    • - Trout amandine.
    • - در دریای خزر ماهی فراوان است.

    • - Fish are abundant in the Caspian.
    • - ماهی استخوان درآورده

    • - deboned fish
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ماهی

ارجاع به لغت ماهی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ماهی

لغات نزدیک ماهی

پیشنهاد بهبود معانی