experienced, practiced, skilled, skillful, veteran, professional
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مذاکرهکنندهی مجرب میداند که صراحت به درک مشترک کمک میکند.
The skilled negotiator knows that explicitness aids common understanding.
سرآشپز مجرب غذایی خوشمزه آماده کرد که همهی مهمانان را تحت تاثیر قرار داد.
The skilled chef prepared a delicious meal that impressed all the guests.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مجرب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مجرب