فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

مریضی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کسالت، ناخوشی

فونتیک فارسی

marizi
اسم
عامیانه illness, sickness, disease, ailment, indisposition, malady

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- سال گذشته او به مریضی نادری مبتلا شد.

- He was diagnosed with a rare illness last year.

- او پس‌از خوردن غذای فاسد احساس مریضی کرد.

- She felt a wave of sickness after eating the spoiled food.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریضی

  1. مترادف:
    بیماری عارضه کسالت ناخوشی
  1. مترادف:
    تب درد

ارجاع به لغت مریضی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریضی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریضی

لغات نزدیک مریضی

پیشنهاد بهبود معانی