feminine proper noun, Mahin
ولخرجی مهین وضع مالی شوهرش را خراب کرد.
Mahin's wastefulness ruined her husband.
برآوردن همهی خواستههای مهین برای شوهرش غیرممکن بود.
It was impossible for the husband to satisfy all of Mahin's wants.
major, senior, elder, maximum
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مسئلهای مهین
a major problem
درگیری مهین
major conflict
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مهین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهین