فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

نوک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

قسمت باریک و تیز

فونتیک فارسی

nok
اسم
point, tip, apex, peak, spire, crest, pinnacle, vertex

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- او تصمیم گرفت قبل‌از شروع امتحان، نوک مداد را تیز کند.

- She decided to point the pencil before the exam started.

- نوک زبان

- the apex of the tongue
منقار

فونتیک فارسی

nok
اسم
neb, bill, beak, rostrum, pecker

- جوجه با نوک خود دانه برمی‌دارد.

- A chicken picks food with its bill.

- نوک جذاب پرنده زیر نور خورشید می‌درخشید.

- The bird's vibrant neb glistened in the sunlight.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نوک

  1. مترادف:
    نیش
  1. مترادف:
    منقار نول
  1. مترادف:
    راء‌س سر فرق قله
  1. مترادف:
    انتها بن بیخ ته ته تی

ارجاع به لغت نوک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نوک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نوک

لغات نزدیک نوک

پیشنهاد بهبود معانی