آخرین به‌روزرسانی:

نگهبانی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / negahbaani /

guard, guarding, protection, being a guard or sentry

محافظت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

نگهبانی کردن

to guard, to watch, to safeguard, to sentinel

وظیفه‌ی نگهبانی جواهرات سلطنتی به عهده‌ی آن‌هاست.

They are charged with the duty of guarding the jewels.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نگهبانی

  1. مترادف:
    پاسبانی پاسداری‌دیده‌بانی حراست حمایت محارست محافظت مراقبت مواظبت

ارجاع به لغت نگهبانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نگهبانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نگهبانی

لغات نزدیک نگهبانی

پیشنهاد بهبود معانی