guard, guarding, protection, being a guard or sentry
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نگهبانی کردن
to guard, to watch, to safeguard, to sentinel
وظیفهی نگهبانی جواهرات سلطنتی به عهدهی آنهاست.
They are charged with the duty of guarding the jewels.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نگهبانی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نگهبانی