فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

هم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

هر دو

فونتیک فارسی

ham
ضمیر

both ... and, both

هم مدیر و هم دستیار در جلسه حاضر شدند.

Both the manager and the assistant attended the meeting.

من صبح‌ها هم قهوه و هم چای را دوست دارم.

I enjoy both coffee and tea in the morning.

یکدیگر

فونتیک فارسی

ham
ضمیر

each other, with each other, one another

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

بچه‌ها به هم در تکالیفشان کمک کردند.

The children helped each other with their homework.

ما باید به نظرات هم احترام بگذاریم.

We should respect one other’s opinions.

همچنین

فونتیک فارسی

ham
قید

also, too, likewise

من از پیاده‌روی در کوهستان لذت می‌برم، و هم از شنا در اقیانوس آرامش پیدا می‌کنم.

I enjoy hiking in the mountains, and likewise, I find solace in swimming in the ocean.

او انگلیسی را روان صحبت می‌کند و فرانسوی هم می‌داند.

She speaks English fluently, and she also knows French.

با یکدیگر

فونتیک فارسی

ham-
پیشوند

a prefix (meaning: together, co-, con-, com-, jointly, homo-, sym-, syn-, iso-, equi-)

هم‌وزن

equal in weight

هم‌بستر

bedfellow

قصد

فونتیک فارسی

hamm
اسم

effort, attention, care, intention

هم آن‌ها برای بهبود جامعه قابل ستایش است.

Their effort to improve the community is commendable.

باوجود هم خوبش، نتیجه آن چیزی نبود که امیدوار بود.

Despite his good intention, the outcome was not what he hoped for.

آخر شماره‌های ترتیبی از نهم تا نوزدهم

فونتیک فارسی

-hom
پسوند

a suffix (means: -th, -teenth)

دوازدهم

twelfth

هجدهم

eighteenth

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هم

  1. مترادف:
    بازهم باز حتی نیز همچنین
  1. مترادف:
    آهنگ قصد مقصود منظور
  1. مترادف:
    اندوه دلمشغولی غم

ارجاع به لغت هم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هم

لغات نزدیک هم

پیشنهاد بهبود معانی