teammate, cohort, belonging to the same group
teammate
cohort
belonging to the same group
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
همگروهم به من کمک کرد پروژه را بهموقع تمام کنم.
My teammate helped me finish the project on time.
هر همگروه ایدههای خود را برای بهبود طرح ارائه داد.
Each teammate contributed their ideas to improve the plan.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «همگروه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همگروه