به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

هوادار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • طرفدار
  • فونتیک فارسی

    havaadaar
  • اسم
    supporter, partisan, upholder, follower, advocate, booster, backer, protagonist, adherent
    • - او یکی از هواداران پروپاقرص این خواننده است.

    • - She is one of the diehard supporters of this singer.
    • - سیاستمدار از هواداران وفادار خود تشکر کرد.

    • - The politician thanked his loyal supporters.
  • دارای هوا
  • فونتیک فارسی

    havaadaar
  • صفت
    inflated, filled-with-air, windy, flatulent
    • - بادکنک هوادار

    • - a filled-with-air balloon
    • - لاستیک‌های هوادار

    • - the filled-with-air tires
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد هوادار

ارجاع به لغت هوادار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هوادار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هوادار

پیشنهاد بهبود معانی