آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

هوادار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / havaadaar /

supporter, partisan, upholder, follower, advocate, booster, backer, protagonist, adherent

supporter

partisan

upholder

follower

advocate

booster

backer

protagonist

adherent

طرفدار

او یکی از هواداران پروپاقرص این خواننده است.

She is one of the diehard supporters of this singer.

سیاستمدار از هواداران وفادار خود تشکر کرد.

The politician thanked his loyal supporters.

صفت
فونتیک فارسی / havaadaar /

inflated, filled-with-air, windy, flatulent

inflated

filled-with-air

windy

flatulent

دارای هوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

بادکنک هوادار

a filled-with-air balloon

لاستیک‌های هوادار

the filled-with-air tires

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هوادار

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت هوادار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هوادار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هوادار

لغات نزدیک هوادار

پیشنهاد بهبود معانی