فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

ورز به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • به‌عمل‌آوری
  • فونتیک فارسی

    varz
  • اسم
    exertion, doing, kneading, processing, preparing
    • - فراموش نکنید قبل از ورز خمیر نان به دستان خود آرد بزنید.

    • - Don't forget to flour your hands before kneading the bread dough.
    • - ورز خمیر برای درست کردن نانی پف‌دار ضروری است.

    • - The kneading of the dough is essential for making fluffy bread.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ورز

ارجاع به لغت ورز

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ورز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ورز

لغات نزدیک ورز

پیشنهاد بهبود معانی