فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

ولی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • قیم، سرپرست
  • فونتیک فارسی

    vali
  • اسم
    guardian, warden, parent, caretaker, father
    • - ولیعهد

    • - crown prince
    • - ولی کودک باید او را همراهی کند.

    • - The child's parent must accompany her.
  • اما
  • فونتیک فارسی

    vali
  • قید
    عامیانه but, in any case, yet, however
    • - مؤدب باش ولی خودت را پیش او کوچک نکن.

    • - Be polite but don't kowtow to him either.
    • - به او گفتیم استعفا ندهد؛ ولی سماجت نشان داد.

    • - We told him not to resign, but he remained adamant.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ولی

ارجاع به لغت ولی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ولی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ولی

لغات نزدیک ولی

پیشنهاد بهبود معانی