آخرین به‌روزرسانی:

پسری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

وابسته به پسر

فونتیک فارسی

pesari
صفت

boyhood, boyishness

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او اغلب به ماجراجویی‌های پسری‌اش در روستا فکر می‌کند.

He often reminisces about his boyhood adventures in the countryside.

پسری او در خنده‌های بی‌خیال و لبخند شیطنت‌آمیزش مشهود بود.

His boyishness was evident in his carefree laughter and mischievous grin.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پسری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پسری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پسری

لغات نزدیک پسری

پیشنهاد بهبود معانی