آخرین به‌روزرسانی:

کمبود به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کمی، کاستی

فونتیک فارسی

kambood
اسم

shortage, deficit, lack, scarcity, failure, shortfall, inadequacy, want, dearth, defect, shortcoming, insufficiency, dificiency, demerit, poverty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

کمبود کارگر

a shortage of labor

به‌دلیل کمبود بودجه طرح از بین رفت.

The project died because of a lack of funds.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کمبود

  1. مترادف:
    افت فقدان قلت کمی محدودیت نقص
    متضاد:
    بس‌بود

ارجاع به لغت کمبود

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کمبود» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کمبود

لغات نزدیک کمبود

پیشنهاد بهبود معانی