لغات زیست شناسی در انگلیسی

تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۴۰۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۳

لغت
معنی

generic

(وابسته به) نوع، جنس، تیره

genetic code

نمار زادشناختی، کد ژنتیک، راز زادشناختی

genetic drift

دگرگونی زادگانی، تغییر تدریجی ژنتیک، رانش زاد‌شناختی

geoid

جسم هندسی شبیه به کره، شبه‌کره، زمین‌وار

Giemsa stain

رنگ گیمسا (رنگی است که در رنگ‌آمیزی زیستی اسیدهای نوکلئیک در آزمایشگاه مورد استفاده است.)

golgi apparatus

دستگاه گلژی (شبکه‌ای از فیبرهای سیتوپلاسمی که رنگ‌پذیر بوده و می‌تواند پروتئین جذب و آن را به خارج یاخته ترشح کند) (Golgi body هم می‌گویند)

hade

میل، کجی، شیب تمام، تمایل پیدا کردن

halophile

نمک‌دوست، شورزی (سازواره یا موجودی که قادر به زندگی در محیط نمکین است)

haplont

موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم‌هایی مانند سلول‌های جنسی هستند

haplosis

تقلیل تعداد کروموزوم‌ها درنتیجه تقسیم به‌ دو سلول منفرد( haploid )

hela cell

یاخته‌ی هیلا (که در پژوهش‌های مربوط به سرطان کاربرد دارد)

hematocrit

خون‌سنج (دستگاهی برای سنجش نسبت تعداد گویچه‌ها به مقدار خونابه)
خون‌سنجه (نسبت تعداد گویچه‌ها به مقدار خونابه)

hemolysin

خونکاو (ماده‌ای که توسط باکتری‌ها و غیره در خون تولید می‌شود و گویچه‌های قرمز خون را نابود کرده و خونرنگیزه‌ی آن‌ها را آزاد می‌کند )

hemotoxin

خون زهر (زهری که بتواند سرخ گویچه‌ها را نابود کند)

hermaphrodite

(حیوانِ، گیاهِ) دوجنسی، نرماده

heterochromatic

ناجوررنگ، ناهمرنگ، رنگارنگ، دارای رنگ‌های مختلف، مربوط به هتروکروماتین، هتروکروماتیک

heterochromatin

هتروکروماتین، دگرفامینه (بخش‌هایی از فامینه که در مرحله‌ی میان‌چهر متراکم‌تر و رنگ‌پذیرتر هستند)

heterochromosome

هتروکروموزوم، کروموزوم جنسی، فام‏تن جنسی (فام‏تنی که در تعیین جنسیت جنین نقش دارد)

heteroecious

دگرمیزبانه، چندمیزبانه (به‌ویژه در مورد قارچ‌ها و انگل‌هایی که در حین رشد از میزبانی به میزبان دیگر حرکت می‌کنند)

heterogamete

هتروگامت، ناجورکامه (یکی از یک جفت گامت‌هایی که از نظر شکل یا اندازه یا رفتار متفاوت هستند و معمولاً به‌صورت گامت‌های ماده‌ی غیرمتحرک بزرگ و اسپرم‌های متحرک کوچک ظاهر می‌شوند)

heterogamous

مربوط به هتروگامی، ناجورکام، مربوط به ناجورکامی (مربوط به تولیدمثل جنسی از طریق ترکیب کامه‏‌هایی که از نظر شکل و اندازه متفاوت‏‌اند)

heterogenesis

نازیست‌زایی، بی‌جان‌زایی (به وجود آمدن خودبه‌خودی موجود زنده از مواد بی‌جان)
تناوب نسل، تناوب تولید نسل‌ها

heterogony

هتروگونی، تناوب نسل، تناوب تولید نسل‌ها (تناوب نسل‌های پارتنوژنتیک و جنسی در روتیفرها و حیوانات مشابه)
رشدسنجی (شناخت و اندازه‌گیری رشد بخشی از ارگانیسم نسبت به تمامیت آن)

heterolecithal

ناجورزرده (مربوط به تخمی که زرده‌ی آن به‌طور نامتناسب پخش شده است)

heterology

هترولوژی، دگرسانی، عدم تجانس بین اعضای مختلف (عدم تطابق اجزای ظاهراً مشابه بدن به دلیل تفاوت در آرایش یا منشأ اصلی)

heterolysis

ناهم‌کافت، دگرکافت

heteromerous

ناجورپار، دارای ترکیبات متفاوت و نامتجانس (دارای یا متشکل از بخش‌هایی که از نظر تعداد متفاوت هستند)

heteromorphic

هترومورفیک، مختلف‌الشکل

heteronomous

ناجورنمو، ناجورگوال، تابع قاعده‌های مختلف (رشد)

heterophile

هتروفیل، چندجورگرای، چندگونه‌پذیر (مربوط به ماده‌ای که با بیش از یک ماده‌ی دیگر قابلیت واکنش دارد مانند پادتن‌ها و پادگن‌ها)

heterophyte

دگرخوار، دگررست (گیاهی که از نظر موادغذایی به سایر موجودات زنده یا مرده‌ی گیاهی یا جانوری وابسته است)

heteroploid

هتروپلوئید (ناهنجاری‌ کروموزومی که در آن تعداد کروموزوم بیشتر از تعداد دیپلوئید طبیعی است)

heterosis

هتروزیس، قدرت هیبریدی (برتری زادگان دورگه از نظر رشد و بقا و باروری نسبت به میانگین والدین خالص)

heterothallic

هتروتالیک، ناهم‌ریسه (دارای ساختار تولیدمثل جنس ماده و نر روی پایه‌های مختلف)

heterotrophic

دگرپرورد، هتروتروف (مربوط به موجود یا گیاهی که فقط می‌تواند از مواد آلی تغذیه کند و نمی‌تواند مواد غیرآلی را تبدیل به پروتئین و غیره کند)

لغت
معنی

heterotypic

هتروتیپیک، غیرهم‌نوع، دگرمونه، دگرمونه‌ای

heterozygosis

ناجور تخمی، ناجورزاگی (حالتی که در آن در ارگانیسمی دیپلوئیدی دو الل مربوط به ژن آن متفاوت از هم باشد)

heterozygote

هتروزیگوت، ناجورزاگ، ناجورتخم

hindbrain

(رویان مهره‌داران) مغز سوم، مخ سوم (بخش خلفی از سه بخش مغز جنین)
(بخشی از مغز که از مغز سوم بوجود می‌آید و شامل همه‌ی دوک مغزی می‌گردد) پسین مغز، پسمغز

hindgut

پسین‌روده، روده‌ی خلفی

hinge

بند، مفصل

hirudin

هیرودین (ماده‌ای که در بزاق دهان زالو وجود دارد و از بسته شدن خون جلوگیری می‌کند )

histiocyte

هیستیوسیت (ماده‌ی میکروبکشی که در پوست بدن وجود دارد)

histone

هیستون (هریک از پروتئین‌های اساسی و ساده که در هسته‌ی یاخته یافت شده و با DNA رابطه دارند)

hla

اچ ال ای (هریک از پادگن‌های موروثی برخی یاخته‌های بدن که از روی آن استعداد بیماری اشخاص و غیره را می‌سنجند)

holocene

وابسته به دوره زمین‌شناسی حاضر که از پایان دوره پلیستوسن شروع می‌گردد

holocrine

هام ریز (وابسته به غده‌ای که مواد مترشحه از آن حاصل تباهی سلول‌های آن است)

holoenzyme

هام زیما (آنزیم کامل)

hologamous

هام‌زامه‌ای (دارای گامت‌های هم‌شکل و هم‌اندازه مشابه با سلول‌های سوماتیک)

hologynic

از مادر به ارث‌ رسیده (به عنوان یک عامل مغلوب در بخش غیرهمولوگ کروموزوم X)

holoparasite

هام انگل (انگلی که در تمام دوران زندگی انگلوار زیست می‌کند )

holoplankton

هام دروازی (موجودی که همه‌ی عمر را به‌صورت پلانکتون می‌گذراند)

homeotypic

هم‌مونه، هم‌مونه‌ای

homo

(سرده) انسان

Homo sapiens

انسان خردورز، هوموساپینس، انسان خردمند، انسان هوشمند (گونه‌ای از سرده‌ی انسان و نمونه‌ای فرگشت‌یافته از انسان راست‌قامت)

homogeneous

مقاربت‌کننده با هم‌جنس خود، متوافق، هم‌جنس، یکجور، مشابه

homomorphism

جور‌ریختی، هم‌دیسی برونی (هم‌شکل، ولی از نظر ساختمان داخلی و اصل و عملکرد متفاوت)

homothallic

جور ریسه

homozygosis

جور تخمی
جور تخمزایی، پاکتبار زایی

hyalogen

آبگینزا، هیالوژن

hyaloid membrane

آبگین شامه

hyaluronic acid

اسید آبگینی، اسید هیالو رونیک

hyaluronidase

آبگین زیما (آنزیم خنثی‌ساز اسید هیالورونیک)

hybridoma

هیبریدوما (کشت بافت سرطانی و لیمفوزیت)

hyperbaric

(دارای وزن مخصوص بیشتر از وزن مخصوص بافت‌ها و آب‌گونه‌های بدن) بیش چگال، هیپر باریک
(وابسته به محفظهی دارای اکسیژن تحت فشار) بیش فشار

hypodermal

زیرپوستی، وابسته به زیر پوست
(واقع) در زیر پوست

hypogene

تشکیل شده یا متبلور شده در زیر سطح زمین، اذرین ( plutonic ) مثل سنگ خارا

hypogenous

زیر رست (مانند هاگ‌هایی که زیر برگ سرخس‌ها می‌رویند)

hyponasty

زیر تنجی، هیپونستی (دربرابر: روتنجی epinasty)

hypotrophy

رشد کمتر از معمول، (گیاه‌شناسی) رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی

لغات و اصطلاحات مربوط به زیست شناسی

در این پست قصد داریم لغات و اصطلاحات مربوط به زیست شناسی را در اختیار شما قرار دهیم. تمامی این لغات از بانک اطلاعاتی جامع فست دیکشنری جمع آوری شده‌اند تا دانشجویان، اساتید و علاقه مندان رشته‌ی زیست شناسی بتوانند از اینها به راحتی استفاده کنند. یکی از مهمترین مزیت‌های این دسته‌بندی به روز شدن مداوم بانک اطلاعاتی فست دیکشنری است. تیم ویراستاری فست دیکشنری به صورت روزانه در حال فعالیت برای بهبود بانک اطلاعاتی است. لغات و اصطلاحات مربوط به زیست شناسی به صورت کلمه به کلمه بررسی شده و در معانی که مربوط به موضوع است لیبل گذاری شده است.

چگونه لغات جدید انگلیسی را یاد بگیریم؟

برای یادگیری لغات انگلیسی معمولا در مرحله‌ی اول باید لغات را به دسته‌ بندی‌هایی از موضوعات مختلف تقسیم کنید. این کار را ما به درخواست شما کاربران انجام داده‌ایم. شما می‌توانید در بین لغات دسته بندی شده موضوع دلخواه خود را از بین موضوعات ارائه شده در وبسایت فست دیکشنری انتخاب کنید و طبق هر دسته بندی پیش بروید و لغات را مرور کنید.

دیکشنری تخصصی زیست شناسی

در جمع آوری این مقاله سعی شده از هر لغت معانی که ارتباطی با زیست شناسی دارد را در دسته‌ی لغات و اصطلاحات زیست شناسی بیاوریم. به طور کلی لغاتی که در این دسته بندی تا امروز جمع آوری شده بیش از پانصد لغت است که به شکل ماهانه در حال افزایش است. در صورتی که لغت یا اصطلاحی مرتبط با زیست شناسی در این دسته بندی وجود نداشت می‌توانید در بخش صفحه‌ی همان لغت در قسمت پیشنهاد و بهبود معانی به تیم ویراستاران ما اطلاع دهید.

غیرفعال کردن تبلیغات در اپلیکیشن‌های fastdic

بسیاری از کاربران از نمایش تبلیغات در زمان استفاده از اپلیکیشن‌های ما شکایت می کنند! توجه داشته باشید که نگهداری وبسایت، اپلیکیشن‌ها و بهبود مستمر دیکشنری برای ما هزینه‌بر خواهد بود. همچنین قوانین استور‌های رسمی مانند گوگل پلی و اپ‌استور این تبلیغات گاها آزار دهنده را ایجاد می‌کند. اما شما می توانید این تبلیغات را به راحتی و برای همیشه روی حساب کاربری خود حذف کنید. به لینک زیر مراجعه و تبلیغات را برای همیشه حذف کنید.

بازگشت به وبلاگ

مطالب دیگر بخش «واژه‌های دسته‌بندی شده»:

نظرات

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *